به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد بهاره مصدقیان بازیگر تئاتر در شبکههای اجتماعی ادعا کرده که به مدت ۱۸ سال با پارسا پیروزفر رابطه پنهانی داشته و این بازیگر را متهم به بیاخلاقی کرده است. در ساعات گذشته بحث درباره این ادعا و افشای برخی روابط دیگر این بازیگر، در پلتفرم ایکس (توییتر سابق) بالا گرفته است.
در ساعات گذشته بحث درباره این ادعا و افشای برخی روابط دیگر این بازیگر، در پلتفرم ایکس (توییتر سابق) بالا گرفته است.این ادعاها هنوز از سوی رسانهها و مراجع رسمی صحتسنجی نشده و پارسا پیروزفر نیز تا هنگام انتشار این مطلب واکنشی نشان نداده است.
در این میان برخی بر این باورند که طرح این اتهامات اخلاقی با اکران قریب الوقوع فیلم سینمایی «مست عشق» با بازی پارسا پیروزفر مرتبط است.
بهاره مصدقیان و پارسا پیروزفر چندین همکاری در تئاتر با یکدیگر داشتهاند. ازجمله در تئاتر «ماتریوشکا» که پیروزفر کارگردان، نویسنده و تنها بازیگر آن بوده، و مصدقیان وظیفه دستیاری طراح صحنه و لباس را بر عهده داشت.
پارسا پیروزفر بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر همواره به عنوان یک سلبریتی بیحاشیه شناخته میشد و اطلاعاتی درباره ازدواج و زندگی شخصیاش وجود نداشت.
بهاره مصدقیان با انتشار این عکس نوشت:
ااز همان روز که حرفهای خانم ف را شنیدم و حرفهای تو را به او گفتم، او طاقت این حجم از دروغ را نداشت. و برای اثبات رابطهای که تو اذعان داشتی اجبار بوده، تمام چتها، فیلمهایی که از تو در خانهاش گرفته بود، [ چون گویا تو قبلتر هم تهدیدش کرده بودی، قبل از آخرین دیدارتان در خانه دوستت خانم جس ] برای اثبات رابطه، عکسها، همه را آورد خانهام و دیدم. من آنروز تصمیم گرفتم بینامونشان در توییتر فقط بنویسم هجدهسال رابطه با پارسا پیروزفر کار آسانی نبود. چند توییت بینامونشان بنویسم و تمام. اما تو با کمهوشیات همراه با نخالههای اطرافت اسم بهاره مصدقیان را زیر توییتهای من منشن کردی با فحش و توهین به مادرم. گفتم حالا که خودت و نخالههایت معرفیام کردید پس بنشین و تماشا کن با نام واقعیام در اینستاگرام مینویسم. به غیر از این دلیل، دلیل دیگرم دایرکتهای توییتر بود که دختران یکییکی از زیر خاکهایی که تو رویشان ریخته بودی بیرون آمدند. قبرستانی از دختران آزاردیده. ترسیده. من بیشرف و نامرد نیستم تهمت ناروا به تو یا هر کسی بزنم. گفتم خودتان را معرفی کنید. ببینیم همدیگر را. چت، صدا اگر دارید نشانم بدهید. آمدند. دیدم. و حیرت کردم از بازی پرقدرت تو در طول هجدهسال. برایت همه را در واتساپمان شرح دادم. آمدم اینستاگرام نوشتم. دوباره از زیر خاکها دختران آسیبدیده بیرون آمدند. و نمیدانی چقدر سخت بود. چقدر درد داشت شنیدن حرفهایشان. گریههایشان. و ترسشان. من نه آنها را مفصر میدانم نه خودم را. تو مقصری. پس کنارشان ایستادم. گفتم رسوایش میکنم. اینجا که نوشتم و باورم کردند خیلیها گفتند چرا به میتو گزارش نمیدهی؟ چرا به امین فردین گزارش نمیدهی؟ در جوابشان گفتم، نیازی به هیچکس ندارم. همانطور که به خودت گفتم، پارسا، تو معروفی، مشهوری، محبوبی [ کاذب ] پولداری و میتوانی انکار کنی مرا، صدمه بزنی به من، اما من فقط یک چیز دارم، اعتبار. صداقت و شجاعتی که من دارم تو نداری. پس با همین اعتبار رودرروی تو با همه قدرتت و حمایت امثال خانمهایی نظیر رفیقی مشترک که آنفالو کرده مرا و مهم نیست برایم، رسالتی بر دوشم است که انجامش میدهم. رسالت هجدهسال ظلم به خودم بابت خوشبین بودن و باور و اعتمادم به تو. رسالت شنیدن صدای دهها و بلکه صدها دختر آسیبدیده. خط قرمزی می کشم روی شهرت و قدرتات و اگر صدایم شنیده شد، آنهایی که نمیخواهند آسیب بخورند،آگاه شوند.
پایان بخش کوچکی از هجدهسال عشق، همکاری، رفاقت، خیانت، دروغ و..
نظر شما